نی نی مامان و بابا

فقط دو روز به به دنیا اومدنت مونده

امروز 3 شهریوره .مامانی بابایی دارن لحظه شماری میکنیم برای به دنیا اومدنت.همه وسایلات امادس ساکه لباساتم بستیم .ماپانی نمیدونی چقدر استرس دارم دوست دارم زودتر روی ماهتو ببینم.امروز قراره مادرجون بیاد خونه رو برای ورودت تزیین کنیم.اخه قراره از بیمارستان اومدیم بیام خونه گوسفند قربونی کنیم بعد بریم چند روز خونه مادر جون استراحت کنیم.5 شهریور دقیقا 38 هفته و 3 روزت میشه.مامانی خیلی خیلی دوست دارم.بوس
3 شهريور 1394

35 هفته و 5 روزت

حلمای عزیزم دیگه روزای اخر رو تو شکمه مامانی میگزرونی .امروز 17 مرداد 35 هفته و 5 روزته که رفتم پیشه دکتر امینی تو میدون ارژانتین.وقته سزارینم رو زد 5 شهریور من دوست داشتم 6 شهریور به دنیا بیای که تاریخ تولدت رند بشه ولی چون جمعه میشه دکترم قبول نکرد.وزنتم امروز 2450 بود.امیدوارم تا روز اخر حسابی تپل بشی.
3 شهريور 1394

تولد مامان و بابا و اتلیه بارداری رفتن مامانی

گلم 3 مرداد تولد من بود که رفتیم خونه مادر جون به من گوشواره داد.12 مرداد هم تولو باباجونی بود من براش لباس خریدم.15 مرداد هم عروسی ساناز نوه خاله بابان بود که من صبح رفتم خونه عمه فرزانه منو ارایش کرد بعد رفتیم اتلیه با بابایی و شما دخمل خوشکلم عکس انداختیم .15 مرداد 35 هفته و سه روزت بود.
3 شهريور 1394

33 هفتگی حلما خانم

مامانی امروز 33 هفته و دو روزته معادل 31 تیر ماه 94.امروز رفتم دکتر اسماعیلی گفت وزنت شده 1800 گرم گفت خداروشکر وزنت بهتر شده نسبت به قبلت.
3 شهريور 1394
1